منظور از حسرت های مشترک افراد رو به مرگ که در این پست در مورد آن نوشته شده است حسرت های قبل از مشاهده سکرات مرگ است. یعنی هنوز روح جهان بعد از مرگ را ندیده و فقط چند روز الی چند ساعت با مرگ فاصله دارند. زیرا اگر در هنگام خود لحظه مرگ باشد این خواسته ها یا جنبه اخروی می گیرند و یا به خاطر وسوسه شیطان حالات عجیبی پیدا می کنند.
خانم بونی والترز پرستاری است که سالهای زیادی تجربه از بیماران رو به موت دارد و در طول این سالها آرزوها و حسرت های مشترکی که بین آنها زیاد شنیده شده است را جمع آوری کرده است.
آنها به خاطر زندگی پر از استرس مادی خوشحالی را از خود سلب کرده بودند و در یک منفی نگری اساسی برای اجتناب از گرفتار شدن در بلایا و بی پولی گیر افتاده بودند در حالی که اگر زندگی را ساده می گرفتند و لحظاتی را برای شاد کردن روحیه خودشان صرف می کردند و غرق در کار و استرس و نگرانی نمی شدند چنین حسرتی را لب مرگ نداشتند.
انسانها موجودات اجتماعی هستند و تنهایی مطلق نمی تواند گزینه خوبی برای داشتن یک حیات پرثمر باشد. کسی که به آگاهی بالا رسیده باشد درک می کند که دیگران هم بخشی از او هستند. وقتی به مرگ نزدیک می شویم و محبت دنیا از دل ما کمتر می شود این آگاهی نیز در ما بالا می رود که ما و دوستان و آشنایانمان در واقع یکی هستیم و تنها گذاشتن آنها نوعی ظلم به خودمان هم است.
ما بنا به دلایل زیادی احساسات خود را بیان نمی کنیم. مثلا شاید غرور بالایی داریم یا می ترسیم هویت و اعتبار ما به خطر بیفتد. وقتی انسان خودش را در مرگ می بیند دیگر نه چیزی برای از دست دادن دارد و نه وقتی دارد که بعدا احساساتش را تخلیه کند بنابراین شدیدا حسرت می خورد که چرا قبلا این کار را نکرده است. بیان احساسات نه تنها نشانه ضعف نیست بلکه نشانه جرات و شهامت و ابراز وجود است.
زندگی کم ارزش تر از آن است که وقت خود را صرف کاری کنید که دوست ندارید و یا حتی کاری که دوست دارید ولی ارزش معنوی چندانی ندارد و به رشد آگاهی شما کمکی نمی کند. افرادی که در زندگی خود سخت کار کرده و ثروت زیادی جمع کرده اند معمولا در روزهای آخر مرگ از اینکه چرا آن همه وقت خود را تلف کرده و فقط برای وراث اموال گذاشته اند حسرت می خورند.
افراد دم مرگ به خوبی از احساسات واقعی خود آگاه شده و درک می کنند که چه قدر زندگی آنها مطابق میل خود بوده و یا خواسته دیگران. بیشتر افراد طوری زندگی می کنند که بقیه می خواهند و نمی توانند آرزوها و امیال درونی که حس می کنند برای آن متولد شده اند را دنبال کنند. آنها دیگر زمانی هم ندارند که زندگی رویایی خودشان را بسازند و شدیدا دچار حسرت می شوند.
همین الان فرض کنید یک ساعت دیگر قرار است دنیا را ترک کنید. چه حسرت هایی دارید؟ چه کارهایی دوست دارید انجام دهید؟ از انجام چه کارهایی پرهیز می کنید؟ افکار خود را در بخش نظرات با ما به اشتراک بگذارید.
مرگ زیباست، یه بار سنکوب کردم و روحم از بدنم جدا شد و بهشت رو دیدم
دوست عزیز میشه بیشتر در مورد تجربتون توضیح بدین؟