روش های مختلفی برای افزایش بازدهی و راندمان کارهایی که انجام می دهیم وجود دارد. یکی از ساده ترین آنها که بیش از صد مطالعه، اثردهی آن را اثبات کرده است روش ساده ای است که در زیر، شرح داده می شود.
در سال ۱۹۹۷، یک روانشناس اجتماعی آلمانی به نام گلویتزر تحقیقی را انجام داد تا بتواند تکنیک ساده خود را در مورد افزایش بازدهی نتایج کارها آزمایش کند. نتایج آن قدر اثر بخش بود که هر چه قدر هم این نوع آزمایش ها تکرار شدند همان نتایج شگفت را به همراه داشتند.
این روانشناس از دانشجویان دانشگاه خود خواسته بود که مطلبی را در زمانی که در تعطیلات کریسمس هستند بنویسند و تجارب خود را از تعطیلات یادداشت کنند. آنها باید ظرف ۴۸ ساعت در بین تعطیلات، تکلیف خواسته شده را به استاد خود ایمیل می کردند.
قبل از آنکه دانشجویان روانه تعطیلات شوند گلویتزر از نیمی از آنها خواست که یک کار اضافه هم انجام دهند. آنها باید دقیق می نوشتند که “چه زمانی” و “در کجا” قصد دارند تکلیف خود را انجام دهند.
کمی بعد از کریسمس وقتی که گلویتزر می خواست نتایج را بررسی کند متوجه شد که آن دسته از دانشجویانی که قرار نبود بنویسند کی و کجا تکلیف خود را انجام می دهند فقط ۳۲% آنها به طور موفقیت آمیزی مشق خود را ارسال کرده بودند. ولی میزان موفقیت در بین کسانی که از آنها خواسته شده کی و کجای کار خود را مشخص کنند ۷۱% بود!
جواب دادن به این دو سوال ساده یعنی “چه زمانی” و “در کجا” باعث شده بود که دانشجویان، راحت تر کار خود را انجام دهند و میزان بازدهی کار به حدودا دو برابر رسیده بود. البته این فقط یک مثال بود و شما می توانید این نکته را در مورد مسائل دیگر نیز اجرا کنید.
تنها نیت، کافی نیست
هدف شما هر چه باشد از نوشتن یک متن عادی تا ورزش، مراقبه، یادگیری یک مهارت جدید تا درس خواندن و … ممکن است گاهی احساس فرار از انجام آنها را داشته باشید. دلیل آن این است که گاهی داشتن یک آرزو و نیت قوی که البته برای رسیدن به اهداف لازم است نمی تواند به تنهایی کافی باشد.
به گفته یک روانشناس به نام هیدی گرانت که دوره های موفقیت را برگزار می کند، انسان ها برای ۷۰ تا ۸۰ درصد اوقات خود برنامه ریزی دارند ولی کم کم آنها را کنار می گذارند و به تعهدات خود عمل نمی کنند.
وقتی ما در مورد رسیدن به اهداف خود فکر می کنیم اگر قرار باشد فقط روی نیت خود تمرکز کنیم مثل این است که بخواهیم با چاقو به جنگ کسانی برویم که تفنگ دارند. خودآگاه ما کمتر می تواند در برابر این همه عوامل حواس پرتی در روز، هوس ها و عواطف منفی که در طی روز با ما هستند و کنترل آنها همیشه دست ما نیست مقاومت کند.
ولی اگر برای رسیدن به اهداف خود دو عبارت ساده “چه زمانی” و “کجا” را استفاده کنیم و مشخص کنیم که در چه محلی و چه ساعتی قرار است کار خود را انجام دهیم در این صورت ما به قدرت ضمیر ناخودآگاه خود متوسل شده ایم. در واقع با این کار ضمیر ناخودآگاه خود را برنامه ریزی می کنیم و مغز ما نسبت به موقعیتی که خود از قبل تعیین کرده ایم واکنش نشان می دهد. پس وقتی زمان و موقعیت مناسب فرا رسید رفتار ما به طور خودکار نمایان می شود.
برای مثال در مورد دانشجویان مثال اول ممکن است دانشجویی تصمیم گرفته باشد کار خود را ساعت ۵ بعد از ظهر روز جمعه انجام دهد. وقتی ساعت پنج می شود ضمیر ناخودآگاه او به ذهن شخص این پیام را می دهد که باید به اتاق برود و کار خواسته شده را انجام دهد آن هم حتی اگر در آن موقع مشغول کارهای جزئی و یا درگیر شدن با عواطف منفی مختلف است.
این روش ساده البته نمی تواند تضمین کننده انجام امور و رسیدن به اهداف باشد چون همان طور که دیدیم که میزان موفقیت دانشجویان ۷۱% بوده است ولی تحقیقات تکمیلی بسیار دیگر نشان داده است که این روش می تواند میزان بازدهی را در کار و یا انجام کارهایی که با خود قرار گذاشته ایم انجام دهیم دو چندان کند. اگر هم با روش های دیگر مرتبط ترکیب شود که بسیار عالی تر جواب می دهد.