سلام میخوام داستان واقعه ای فراانسانی رو در دوران نوجوانی خودم رو براتون تعریف کنم.
وقتی ۱۳ سالم بود مادرم در اثر سکته مغزی از دنیا رفت و من همیشه عادت داشتم وقتی به سرویس بهداشتی میرفتم ( در خانه ای ویلایی در بیرون ساختمان و انتهای حیاط )مادرم تا زنده بود همراه من میومد تا من با احساس امنیت و آرامش باشم . اما بعد از فوت مادرم چون پدر بیمار و زمین گیری داشتم به برادر و خواهرم متوسل شدم و اونها هم دست منو رد کردن و گذاشتن من تنها برم . بدون اینکه در فکر چیزی باشم تا در حال رو باز کردم در حیاط روی حوض یک موجود بسیار شفاف و با نور سفید خیره کننده اما ملایم اونجا نشسته بود که حاله میزده وحد نوری مشخص نداشت اما در کل پیکر مادرمو احساس میکردم و جذب اون شدم .ازش وحشت نکردم و فقط با اشتیاق نگاهش میکردم و احساس امنیت و آرامش به من میداد حدود ۵ دقیقه ای فقط به او خیره شده بودم و آرامش میگرفتم تا اینکه چشام و در یک پلک زدن بسته و باز کردم و دیدم روی زمین و کنار دیوار مقابل در حال درون ساختمان افتادم روی زمین و خواهر و برادرام با ترس بالای سر من بودن و گفتن یکباره چی شده که تو تا در حال رو باز کردی یکباره سه متر پرتاب شدی . این در حالی که من وقتی در حال رو باز کردن دقایقی رو به اون موجود خیر شده بودم ولی خانوادم گفتن به محض باز کردن در پرتاب شدم اما من پرتاب شدن رو حس نکرده بودم . هنوز نمیدونم عده ای گفتن توهم و عده ای گفتن روح مادر بوده . اما هر چی بود مدت ها قلبم آروم بود و مادرم رو کنارم احساس میکردم . وجود اون موجود تو حیاط خونه به من جسارت داد که همیشه شب ها خودم تنها برم سرویس بهداشتی چون مادرم و کنارم احساس میکردم . حتی اگر واقعا چیز واقعی که من دیدم توهم بوده باشه. توهم خیلی قشنگی بود.
درود
روحشون شاد
سلام عالی بود
اینو بدون کسی به نیستی نمیره..فقط از این بُعد میره بعد دیگه…حال کن چون مادرت هست عین خودت که الان هستی فقط بعدتون فرق میکنه ولی هر دو زنده این😎🥰❤️