قالب وردپرس قالب وردپرس قالب فروشگاهی وردپرس وردپرس آموزش وردپرس
مانترا و آواها برای کاهش استرس
NLP چیست؟ (برای مبتدی ها) معرفی تکنیک های موثر NLP برای کاهش احساسات منفی
آذر ۱۷, ۱۳۹۸
تجربه ماورا
تجربه ماورا – تجربه تله کینزی واقعی + فیلم (نوشته مصطفی) (آپدیت دوم)
آذر ۲۱, ۱۳۹۸

تجربه ماورا – تجربه رویای روشن (نوشته محمد)

تجربه ماورا

تجربه ماورا

تجربه ماورا – تجربه رویای روشن (نوشته محمد)

سلام
این تجربه سفریست از خواب روشن من.گرچه در خواب هوشیارانه هم فرد تجربه ای کمابیش همانند برونفکنی داراست ولی ایندو تفاوتهای اساسی باهم دارند.بنظر من حتی در بالاترین حد از هوشیاری در خواب باز هم این تجربه هیچ ربطی به برونفکنی ندارد توضیح تفاوتهای عمده از لحاظ فنی و فیزیولوژی و…مفصل است ولی با تجاربی که داشته ام اگر هوشیاری در رویای روشن بالا باشد چنان تجارب خوشایند و واقع گرایانه ای در پی دارد که شاید در برخی موارد از برونفکنی هم اولی تر باشد.
چندسال قبل تغریبا بعد از ظهر خوابیدم.در اواسط خواب بودم که ذهنم در رویایی که بودم بیدار شد و من خودرا در اواسط کوچه ای که سروپوشیده بود و کفش سنگفرش داشت یافتم.احساس شعف خاصی از این هوشیاری نمودم ولی درونم را کنترل کردم و آرام ماندم با اینکه آگاهی بالایی داشتم قبل از هر اقدام عجولانه ای به نقطه سیاه روی سنگ فرش متمرکز شدم.اولین بار بود که این روش را انجام میدادم و آنرا موثر دیدم چون آگاهی و کنترل من و تصاویر رویا همگی بیشتر و پایدارتر شدند.در هنگامی که آگاه شدم دقیقا پیرمردی از کنارم برخلاف جهت من رد شد و من چندثانیه بعد قبل از متمرکز شدن به نقطه سیاه برگشتم و نگاهی به او انداختم وی به انتهای کوچه رسیده و در حال پیچیدن به چپ و خروج از کوچه بود بعد به مدت ده یا پانزده ثانیه به سیاهی خیره شدم.سپس ناخوداگاه دوباره برگشتم و عقب را نگاه کردم و متعجب شدم چون پیر مرد درست در همان نقطه قبل بود و تازه در حال خارج شدن بود صحنه همانند بیست ثانیه قبل بود و انگار با متمرکز شدن من فیلم به حالت استپ درامده و دوباره به جریان افتاده بود.خلاصه زودتر حرکت کردم تا به بیرون از این کوچه مسقف رفته و ببینم در چه جایی هستم.وقتی به فضای باز رسیدم میدان بزرگی که فکر کنم ابتدای ورودی شهر بود اولین چیزی بود که دیدم در سمت راست شمال میدان کارخانه ای بزرگ و جنوب آن به خیابانی با جمعیت انبوه قرار داشت سریعا پرواز کرده و سی متر ارتفاع گرفتم آن سمت شهر دریایی بسیار خروشان دیدم که احساس کردم هرآن ممکن است این شهر کوچک. ا ببلعد به سمت کارخانه پرواز کردم و از بالای سقف آن که ارتفاعی ییست متری داشت با فرودی آرام رد شده و به طبقه سوم آن وارد شدم کسی نبود و من به طبقه دوم رفتم.در قسمتی که یک اتاقک بود و باجه ای شیشه ای داشت کارگری بر سر مقدار کم حقوقش غر غر میکرد و داد میزد و مرد پشت باجه میگفت اگر همین مقدار را میخواهی دفتر را امضا کن پولت را بگیر.من تغریبا معلق در فضا داشتم بدقت نگاهشان میکردم‌.که مسئول مالی مرا دید و داد زد چه میخواهی مرد دیگر هم برگشت مرا دید هر دو از حضورم عصبی شدند ولی من آرام بودم چون میدانستم موجدات رویا نمیتوانند مانمد من پرواز کرده و دستشان به من برسد البته طی تجربه های متعدد در رویا که موجوداتی برایم خطر آفرین بودند من پرواز میکردم و هیچ موردی را یاد ندارم آنها توانسته باشن پرواز کنند.خلاصه از همان مسیر سقف رد شده و بیرون آمدم دریای خروشان مرا مجذوب خود کرده بود و به سمتش در هوا بفاصله یک یا دو متر از رهگذران پرواز میکردم مردم متوجه حضور من میشدند ولی واکنش خاصی نشان نمیدادند فقط زیر چشمی همراه با مقداری عصبانیت نگاهم میکرذند متوجه دختری حدودا سی ساله شدم که با عجله راه میرفت و برخلاف بقیه که در پیاده رو بودند از خیابان که ازدحامی نداشت میرفت شیطنتم گل کرد و خود را به بالای سرش رسانده و کمی اذیتش کردم و میخندیدم.بنده خدا سرش را از. شرم پایین انداخته و سرعتش را زیادکرد مردم هم به من و او نگاه میکزدند و این مساله ناراحتش کرده بود من نزدیکش شدم گفتم ببخشید قصد مزاحمت نداشتم خواهشا به من بگویید این شهر در کجاست اسمش چیست فقط زیر لب گفت از من دور شو.منهم گفتم همتون عقب افتاده این و اوج گرفتم و همانند گلایدر با دستانی با به سمت دریا سرعت گرفتم.لحظاتی بعد در مقابل قهوه خانه ای بسیار بزرگ که پشتش دریا بود فرود آمدم و قدم زنان واردش شذم افرادی با لباسهای بندری دیدم که پشت میزهایی در حال کشیدن قلیان بودند قلیانها بزرگ بودند و راحت یک متر بلندی داستند و چیزی که همیشه در یادم واضح مانده جمله ای بود که روی بدنه قلیانها نوشته شده بود«یا علی خاندان صفویه در فراقت دویست سال گریست».از کسی پرسیدم کدام در خرجی به کنار دریا راه دارد و جواب داد مگر نمیدانی آنجا نمیشود رفت گفتم چرا؟گفت کنار ساحل کلبه و محل زندگی مردیست که منجی خواهد شد من مشتاق شدم و گفتم خواهشا مرا به پیشش ببر که قبول کرد از دربی خارج شدیم و با دست کلبه را آنطرفتر نشانم داد به سمتش رفتم تا به فاصله چند متریش رسیدم دیدم درب باز شد و مرد جوان و بلند قدی با جذبه ای خاص بیرون به طرفم آمد خوشامد گفت و من سلامش کردم گفتم میشود نامتان را بدانم گفت من کژال هستم. بعد گفت من یک اسم ندارم بیا تا به نزدیکی آب برویم حرفهای مهمی دارم نزدیک آب کنار هم ایستادیم دو دستش را به پشت کمرش قلاب کرد و به دریا خیره شده و با اقتدار شروع به گفتن مواردی کرد که هیچ یک کلمه اش را به یاد نمباورم درین لحظه همه چی شروع به تار و محو شدن کرد و من از آنجا بیرون آمدم و از خواب بیدار شدم.

همچنین بخوانید:   تجربه ماورا - رمل (نوشته امیر)

 

 

مقالات مرتبط

علی خانی (مشاور سایت)
علی خانی (مشاور سایت)
علی خانی، علاقه مند به حوزه ماورا و موضوعات عرفانی و روحی شرقی و غربی از جمله مدیتیشن، انرژی درمانی، طب سنتی، یوگا، خواب بینی، سفر روح و …
اشتراک
اطلاع از
guest

16 دیدگاه ها
قدیمی ترین
جدیدترین
Inline Feedbacks
View all comments
digarhayat
مهمان
digarhayat
5 سال قبل

خیلی خیلی جالب بود ممنون جناب محمد برای اشتراک گذاری این تجربه.با اجازه تون برداشت ذهنی خودمو بگم هرچند شاید اشتباه باشه.خاندان صفویه ۲۲۱ سال حکمرانی کرده و مقارن با امپراتوری عثمانی بود.با توجه به اینکه روی اون قلیان که دیدید و اشاره به یک ” دویست سال” در شعری داشته; پس احتمالا به شهری که حدود اواخر صفویه بوده سفر کردید ; و از اونجا که از پایان صفویه تا الان حدود ۲۸۴ سال هم میگذره پس گویا در حدود۲۱+۲۸۴ سال در دوره معاصر به عقب برگشته و سفر زمان داشتید.اگه حساب کنیم که اون مردمی که مشاهده کردید… بیشتر »

M.v
عضو
5 سال قبل
Reply to  digarhayat

سلام
ممنون از محبتتون.اطلاعات خیلی جالبی ذکر کردین بنظرم عالی تحلیل کردین

یاسین
مهمان
یاسین
5 سال قبل

ببخشید نمیشه بگین که چگونه در رویا اگاه شدین ؟ مثلا ازچه روشی استفاده کردین از نوشتن رویا یا …….. توضیح بدین
شما گفتین در اواسط خواب اگاه شدم

M.v
عضو
5 سال قبل
Reply to  یاسین

سلام من تا چندسال پیش بخاطر آگاهی ذهنی بالا و تمرینات مراقبه که عادتم شده بود اکثرا در رویا آگاه میشدم ولی در مورد این تجربه من از اصوات isochronic مخصوص lucid dream استفاده کردم و بخاطر این صوت بود که این تجربه حاصل شد.البته من عمدا این مطلب را ذکر نکردم.چون تنها دو تجربه در این سالها از صوت مخصوص امواج مغزی عایدم شد.و معتقدم این اصوات برخلاف نظر خیلیها تاثیری منفی در کسب تجربه دارد چون بنظرم مغز را شرطی کرده و پس از مدتی نه تنها بی اثر میشوند بلکه در روند طبیعی تمرینات هم اثر سویی… بیشتر »

صالح
مهمان
صالح
5 سال قبل

ببخشید میشه بگین نوشتن رویا در دفترچه چه فایدهایی برای رویا بینی اگاهانه داره ؟

mohamad
مهمان
mohamad
5 سال قبل

سلام
جناب علی خانی بدلیل تشابهات اسمی کاربران سایت و تشخیص افرادی که تجربه ارسال میکنند من نامم را به لاتین و شکلی خاص قید میکنم.ولی شما به فارسی(محمد)منتشر میکنید چاره چیست؟

maryam_b
مهمان
maryam_b
5 سال قبل

باسلام .آقای محمد تجربه بسیار جالب و جذابی بود ….آیا چهره شخصی که در رویا دیدید و گفتید اسمش کژال است بخاطر می آورید… اگر ممکنه چهره آون شخص را بگین چطور بود …برام مهمه که میپرسم. من همه تجربیات شما را میخونم. فقط در مورد مطالعه اکنکار خیلی نگران شما هستم. و ذکرهای این کتاب همه شیطانی هستن. بعد از مدتی باعث اسارت روحی شما میشوند و شیطان در شما حلول میکنه….و بیماریهایی ناشناخته با خود بهمراه داره. لطفا مواظب خودتون باشید. شما خودتون قدرت روحی بالایی دارین و میتوانید با ذکر اسامی الهی به تمرکز و پرواز روح… بیشتر »

M.v
عضو
5 سال قبل
Reply to  maryam_b

سلام ممنونم.بله تمام جزئیات این تجربه گرچه قدیمی میباشد در ذهنم حک شده و چهره و خصوصیات فیزیکی آن شخص نیز در خاطرم هست البته من بخاطر اینکه موارد عقیدتی و مذهبی با تجربیات ماورایی خوانندگان گرامی را دچار سوء برداشت نکند زیاد به این مورد اشاره نکردم.ولی چون شما عنوان کردید باید بگویم ایشان چهره ای سبزه و جذاب داشت قدش فکر کنم صدو هشتادوپنج سانت میشد و سنش تغریبا سیو پنج تا چهل بود و سبیل و ریشهای مشکی و یکدست کوتاهی داشت.البته من چند تجربه عینی در این موارد سالهایی که زیاد به قم و جمکران میرفتم… بیشتر »

M.v
عضو
5 سال قبل

سلام
بله ممنون پس بنده منبعد از نام خانوادگیم استفاده میکنم

تورج
مهمان
تورج
4 سال قبل

سلام آقا محمد. سال ۱۳۸۱، بیست ساله بودم، اولین خواب پرواز رو دیدم.و بعد از اون دهها (شاید هم بیشتر ) بار پرواز کردم در خواب. البته انواع مختلف پرواز ، از پرواز عمودی و افقی و ترکیبی( هم جلو هم بالا رونده) و عودتی( رفتن به بالا و برگشتن ) یا غیر عودتی( اوج گرفتن که حین بالا رفتن بعلت ۱.از شدت حس عجیب مثل اینکه قلبم( البته نه قلب صنوبری شکل) رو دارن بیرون میکشن که نفس آدم مثل هق هق گریه بند میومد ولی حس معنوی زیبایی داشتم یا ۲. ترس از ورود به ارتفاعات بالا که… بیشتر »

تورج
مهمان
تورج
4 سال قبل

البته” اکثریت” پروازهام تو خواب، رویای غیر آگاهانه هست، تو بعضیهاش هم که متوجه رویا بودنش میشم، بعد یا حین پرواز میفهمم . یعنی ابتدااً حالت آگاهی ندارم.
حتی تو بعضی پروازها، تعجب میکردم از پرواز(چون فکر میکردم واقعا پرواز میکنم و نمیدونستم خواب میبینم)!

M.v
عضو
4 سال قبل
Reply to  تورج

سلام تورج جان
ممنونم که تجربتو گفتی.واقعا هیچی مثل رهایی و پرواز کردن آگاهانه لذت بخش نیست.من یکی از آرزوها و هدفهام اینه که کایت سواری یاد بگیرم.این چور خوابا بیشتر از خواسته ها و یا محدودیتهای درونیه که تو ناخوداگاهمونه و به قول جناب علی خانی دنبال تعبیر خاصی واسش نباش.لذتشو ببر

رفتن به نوار ابزار