من ۱۹ سالمه فکر میکنم همه چیز به زندگی مادرم مربوط میشه که به علت شباهت زیاد بین من و اون این اتفاق ها پیش میاد اینطور که معلومه همه میگن ریشه این اتفاق ها به یک ماهگی من برمیگرده مادرم طی سه شب در سه شکل متخلف سیاه پوشی که بار اول پا داشت بار دوم رو هوا شناور بود و بار شدم فقط دست سر بود رو دیگه که به طرف من میومد مادرم میگه اون زمان با نمک و دعا این موضوع رفع شدباید بگم که مادرم هر شب خواب های وحشتناک میبینند خوآب های که در اون مدام با جن ها در جنگند مادر من پرستار هستند و بیشتر خواب های وحشتناکشون رو اونجا میبینند وقتی کنار مادر م و پدر مادرم میشینم انگار متوجه انرژی درون اونها میشم انرژی که از خودم خارج میشه تا وقتی که از شدت این انرژی نفس تنگی میام بخصوص وقتی در چشماشون نگاه میکنم تا وقتی که چند وقت پیش با صدای ماشین لباس شویی بیدار شدم ولی وقتی خودم و به ماشین لباسشویی رسوندم خالی بود و خاموش یک روز مادرم عکس یه پیرزن خیلی عجوز که به جن شباهت داشت و بهتره بگم جادوگر بود رو نشونم دادن و گفتن این یکی از دوستان من است من خندیدم وکمی مادرم وبا شوخی سر این موضوع ناراحت کردم و مادرم گفت میگم بیادداشته بگم همون شب جنی که تو عکس بود جلدی تخت من ایستاده بود و میخندید من کاملا مطمئنم خواب نبودم و به چشم دیدم همیشه ازبالا ی سقف ما صدای دویدن میاد و ما میگیم حتما گربه بوده آیا گربه میتونه مثل آدم راه بره یا از توی دیوار هامون صدای مشت زدن میادجابه جایی وسیله همه ی اینا انقدر اتفاق افتاده دیگه برامون عادی شده بهتره اینم بگم مادر من در زمان مجردی همیشه تو خواب حیاط پشتی خونشون رو میدیدن که زیر درختی بریده شده یک سر بریده وجود داره و لبخند میزنه وای خواب مداوم دیده میشه مادرم حس ششم قوی داره و جالبه هر چی بگه اتفاق میوفته دقیقا وقتی که مادرم میگه رخ میده من خودم قلل اینکه طرف مقابل حرف بزنه حرفی که میخواد بگه به ذهنم میاد چند روز پیش به فکر احضار روح فردی که در خواب های مادرم وجود داره شدم ولی کاری نکردم تا اینکه سه شب پشت سرهم به سه روش خواب جن و و روح دیدم که تو همه خوابم پدرم عزیزترین فرد زندگیم مورد تهدید قرار میگرن و آخر هر خواب این جمله بهم الهام میشد که یه صدای ضعیف میگه سومین تهدید منتظر ادامشم باش بخاطر خوابم این این کار صرف نظر کردم من به شکل عجیبی قابلیت انتقال انرژی پیدا میکنم من فقط ترسم اینه سه سال پیش مادرم با موتور تصادف کردن ممکنه آن دی ای رخ داده باشه چون به شکل عجیبی انرژی که دارم ازم گرفته میشه و تو اعماق مادر و پدر بزرگم ذخیره میشه بعضی اوقات کاری که میخوام انجام بدم دست خودم نیست و کاری که میخوام انجام بدم با کاری که انجام میدم همخونی نمیکنه مدام احساس میکنم دو صدا در حال بحث هستن تو درونم و در آخر صدای فریاد یه زن رو میشنوم و بعدش به شکل عجیبی احساس میکنم صدایی نمیشنوم و زمان برام ایستاده ولی جالب تر از هر چیز موضوع اینه بجای اینکه بترسم احساس ترحم به سراغم میاد میدونم و یه حسی میگه آنقدری انرژی دارم که هیچ اتفاقی برام نیوفته اما من نگران خواهر کوچک ترم هستم و اینکه مادرم میگه شب ها راه میرم و حرف میزنم در لابه لای حرفام همیشه حضور جن رو فریاد میزنم و گوش زد میدم که داره میاد و اینکه یکبار رفتم آب بخورم موقع برگشت مادرم و دیدم تو حال ولی وقتی برگشتم مادرم رو تخت بود.
درود با توجه به اینکه قبلا مادر شما تونسته بود با روش نمک و دعا، این موجودات رو دور کنه بنابراین باز هم به طور مرتب، این شیوه های دور کردن موجودات ناخواسته رو ادامه بدید. انجام یک بار اونها کافی نیست. روش های دیگه ای هم برای پاکسازی فضای خونه وجود داره که می تونید داخل این پست مطالعه کنید. هاله دفاعی هم فراموش نشه. اصولا تهدید جن معنایی نداره چون جهان اونها جدای از ماست مگر اینکه خودمون با اعمال و رفتارمون اجازه دخالت بیش از حد اونها رو بدیم. پس بهتره به این پیام های تهدید آمیز… بیشتر »